مطالب فلسفی
2 سال پیش / خواندن دقیقه

دنیای اسطورهها

دنیای اسطورهها

نویسنده:هانیه ‌السادات رجبی


اسطوره نقل‌کننده سرگذشت قدسی و مینوی است، راوی واقعه‌ای‌ست که در زمان نخستین، زمان شگرف بدایت همه چیز رخ داده ‌است. به بیان دیگر: اسطوره حکایت می‌کند که چگونه به برکت کارهای نمایان و برجسته موجودات فراطبیعی، واقعیتی، چه کل واقعیت، یا تنها جزیی از آن پا به عرصه وجود نهاده ‌است. بنابراین، اسطوره همیشه متضمن روایت یک خلقت است، یعنی می‌گوید چگونه چیزی پدید آمده و هستی خود را آغاز کرده ‌است. اسطوره فقط از چیزی که به راستی روی داده و به تمامی پدیدار گشته، سخن می‌گوید. شخصیت‌های اسطوره موجودات فراطبیعی‌اند و تنها به دلیل کارهایی که در زمان سرآغاز همه چیز انجام داده‌اند، شهرت دارند. اسطوره، روایتگر تاریخ مقدس است یعنی رویدادی ازلی که در آغاز زمان، در عهد ازل اتفاق افتاده است. لیکن روایت تاریخ مقدس مساوی با آشکار شدن یک راز است. اینها نقل‌قولی است از میرچا الیاده؛ از زمره نامدارترین اسطوره‌شناسان قرن بیستم. زاده آغاز قرن و درگذشته اواخر آن (۱۹۸۶ ـ ۱۹۰۷). اندیشمندی که پای تأویل و بررسی نمادها (به ویژه اسطوره‌ها) را به عرصه دین‌پژوهی و مطالعات آئینی باز کرد.

در طول تاریخ این پرسش اساسی ذهن بشر را به خود مشغول کرده که چرا و چگونه مخلوقاتی افسانه‌ای یا تاریخی، نقش اسطوره را به خود گرفته‌اند و تا امروز هم مورد توجه و علاقه انسان‌ها قرار دارند؟ با نگاهی به آثار و نوشته‌های الیاده در زمینه ساختار و کارکرد اساطیر در طول دوره‌های مختلف تاریخی می‌توان به این نکته مهم دست یافت که اسطوره، چه به صورتی که در جوامع کهن وجود داشته و چه در شکلی که امروزه حیات دارد، تاریخی از موجودات مافوق طبیعی را تشکیل می‌دهد که دارای دو جنبه و مشخصه واقعی و قدسی می‌باشند که می‌توان آنها را نمونه‌هایی از اعمال متفکرانه انسانی به شمار آورد؛ نمونه‌هایی که حکایت از بنیان‌های اساسی رفتار و اعمال انسانی در طول حیات تاریخی بشر دارند. آنچه در این میان همیشه جاویدان مانده معرفتی آئینی است که از راه نقل اسطوره در گذر زمان‌های متمادی و همچنین پویایی رسوم آئینی، که اسطوره مؤلفه اصلی آن است، حاصل می‌شود. الیاده معتقد است که انسان روزگار مدرن افزون بر ویژگی علم، صاحب مؤلفه دیگری (اسطوره) نیز است و از این‌رو معتقد است که این مؤلفه با علم سر سازگاری دارد.

از نگاه او اسطوره همواره داستانی در دل خود دارد که سوژه آن قادر به انجام امور خارق‌العاده‌ای است. این توانایی به گونه‌ای است که او را به موجودی ابرانسانی مبدل می‌کند. اسطوره‌ها در حد توصیف این هستند که چگونه در زمان‌های کهن که همانا زمان‌های قدسی به شمار می‌آیند، خدا یا موجودی به مثابه خدایان موجب ایجاد پدیده‌ای می‌شدند که تا حال نیز پایدار باقی مانده است. او تصریح می‌کند که «ما اسطوره را بدین معنی که معمول‌ترین معنی در زبان جاری است فهم و مراد نمی‌کنیم. دقیق‌تر بگوییم مرحله فکری و ذهنی یا لحظه تاریخی که در آن مرحله و لحظه اسطوره تبدیل به fiction (خیالبافی شاعرانه و ادبیات داستانی) شده است، مورد توجه و علاقه‌مندی ما نیست. تحقیق ما در وهله اول مربوط به جوامعی است که در آنها اسطوره زنده است یا تا این اواخر چنین بوده است»(الیاده ۱۳۸۶).

 او به نوعی معتقد است که با بازخوانی اسطوره، فرد دست به سفری جادویی و شگرف در بستر زمان و به سوی زمان ازلی می‌زند، بدین معنا که همگام با اسطوره به آغاز زمان افکنده می‌شود، با اسطوره هم‌زمان شده، با خدایان متحد گشته و در نهایت در خلال این برخورد با خداوند به نوعی تجربه دینی دست می‌یابد: «بازآفرینی زبان مقدس آغازین برابر با همزمان شدن با خدایان و به طریق اولی، زیستن در حضور آنان است. حتی اگر حضور آنان به این معنا که همواره مشهود نیست رازآمیز جلوه کند، معنایی که می‌توان از تجربه مکان مقدس و زمان مقدس استنتاج کرد اشتیاق به بازسازی و صنعت آغازین است ـ موقعیتی که در آن خدایان و نیاکان اساطیری حضور داشتند؛ یعنی درگیر آفرینش جهان یا سامان دادن به آن یا نشان دادن معانی تمدن به انسان بودند. این وضعیت آغازین، امری تاریخی و از لحاظ تقویمی محاسبه‌شدنی نیست. آنچه مهم است سابقه ازلی اساطیری یعنی زمان مبدأ و آن چیزی است که در آغاز و در اصل رخ داده بوده است» (الیاده ۱۳۸۸).

آنچه الیاده در پی بیان آن بود همان بیان تجربه ای مهم از خلال برخورد فرد یا ملاقات با امر مقدس (یا به تعبیری امر الهی) بود. او معتقد بود اساطیر قادر به انجام اموری هستند که علم قادر به انجام و به ثمر رساندن آنها نیست. به نوعی کارکرد اسطوره‌ها در طول زمان‌های متمادی تغییر نکرده بلکه اسطوره در دنیای مدرن همان کارکردی را داراست که در دوران پیش از خود داشته است. او بیان می‌کند که «می‌توان کتابی کامل در باب اسطوره‌های انسان نوین نوشت یعنی درباره اسطوره‌هایی که در بازی‌هایی که او از آنها لذت می‌برد یا کتاب‌هایی که می‌خواند به طور پوشیده وجود دارند. سینما، این کارخانه رویاسازی، مایه‌های اساطیری بی‌شماری اخذ کرده است و به کار می‌گیرد؛ شخصیت‌هایی مثالی (دوشیزه، قهرمان، منظره‌های بهشتی، دوزخ و غیر آن) حتی خواندن، نقش و کارکردی اساطیری دارد. نه تنها به این دلیل که جای قرائت اسطوره‌ها در جوامع کهن و در ادبیات شفاهی که هنوز در جوامع روستایی اروپا زنده‌اند می‌گیرد بلکه به این دلیل که با خواندن انسان نوین در نیل به گریز از زمان توفیق می‌یابد که با خروج از زمان که با کمک اسطوره‌ها حاصل می‌شود قابل مقایسه است. صرف‌نظر از اینکه آیا انسان امروزی با خواندن داستان پلیسی وقت‌کشی می‌کند و به جهانی بیگانه و زودگذر آن‌گونه که هر داستانی نمایشگر آن است گام می‌نهد یا نه، خواندن او را از زمان شخصی فراتر می‌برد او را به عالم دیگری می‌کشاند و در تاریخ دیگر ساکن می‌گرداند» (الیاده ۱۳۸۸).

از نگاه او زیستن با اسطوره به نوعی تجربه‌ای است شگرف و معنی‌دارکه در زمان حال برای فرد اتفاق می‌افتد و فرد را از دنیایی که در آن زیست می‌کند جدا ساخته و وارد جهانی می‌کند که در آن موجودات فوق‌طبیعی زندگی می‌کنند. با ورود فرد به این دنیا اسطوره‌ها تجدید شده و حیات خود را از سر می‌گیرند. می‌توان گفت فرد خود را با اسطوره هم‌زمان کرده و به دنبال آن اسطوره نیز برای شخص تجسم و حضور پیدا می‌کند.شاید به همین خاطر است که در طول تاریخ تمامی تمدن‌های کهن بشری همواره شاهد انسان‌ها یا ابرانسان‌هایی هستیم که برای مردمان نمادی از چیزها و قدرتی هستند که آنها در آرزوی داشتن آن به سر می‌برند.

منابع:

  1. الیاده، میرچا. ۱۳۸۶٫ چشم‌اندازهای اسطوره. ترجمه جلال ستاری. تهران: توس.
  2. الیاده، میرچا. ۱۳۸۸٫ مقدس و نامقدس: ماهیت دین. ترجمه بهزاد سالکی. تهران: علمی و فرهنگی.
  3. سگال، رابرت آلن. ۱۳۸۹٫ اسطوره. ترجمه فریده فرنودفر. تهران: بصیرت.
شاید از نوشته‌های زیر خوشتان بیاید
نظر خود را درباره این پست بنویسید ...

منوی سریع