پیج تاریخی
2 سال پیش / خواندن دقیقه

تاریخچه قوم ترکمن ( زیستگاه . زبان . پوشش و... )


قومی ترک زبان عمدتاً در آسیای میانه . این قوم بازماندة ترکمانان غُز / اُغُز هستند. ترکمانان غز در قرون اولیة اسلامی در شبه جزیرة منقشلاغ/ منقشلاق، در ساحل شرقی دریای مازندران، و نواحی اطراف آن استقرار یافته بودند.

زیستگاه قوم ترکمن

قوم ترکمن از اختلاط قبایل گوناگون ترکمان غُز در منقشلاغ و اُوسِت یورت (فلاتی در مشرق منقشلاق) و رشته کوههای بَلْخان و خوارزم و بعضی قبایل بیگانه، در قرن هشتم و نهم به وجود آمد.

اکثر مردم جمهوری ترکمنستان، اهالی دشت ترکمن (ترکمن صحرا) در شمال استان گلستان، جماعاتی از ساکنان شمال استان خراسان و ساکنان بخشی از شمال افغانستان ترکمن اند. گروههای بزرگی از ترکمنها در جمهوریهای تاجیکستان و ازبکستان و قزاقستان و گروههایی از آنان در آستاراخان (هشترخان/ حاجی طرخان) و استاوروپل روسیه سکونت دارند. در استان تسن هانِ چین نیز ده‌ها هزار ترکمن زندگی می‌کنند. بجز ترکمنهای آسیای میانه، بسیاری از ترک زبانان عراق، سوریه، اردن، لبنان و ترکیه ترکمان نامیده می‌شوند.



. میان آنان و قوم ترکمن آسیای میانه پیوند مستقیمی، از نوع پیوند قبایل ترکمن ایران و افغانستان و ترکمنستان و ازبکستان، وجود ندارد. اینان اعقاب آن دسته از ترکمانان غُز یا سلاجقه‌اند که در قرن پنجم و ششم، پس از مهاجرت به خاورمیانه، تدریجاً هویت قومی خود را از دست دادند.

بجز دشت ترکمن و شمال خراسان، در مناطق گوناگون ایران نیز صدها هزار تن از بازماندگان ترکمنهای آقاجری/ آغاجری و افشار و ایوائی و بایندر و بیات و بیگدلی و پُرناک/ پورناک و خَلَج سکونت دارند که نام قدیمی و شباهتهای ظاهری با اجداد خود را از دست داده اند. از آن نامگذاری قدیمی بعضی نشانه های جغرافیایی باقی مانده (نظیر ناحیة تراکمة لارستان فارس) که یادگار ترکمنهای ساکن لارستان در قرن هشتم است.

قلمرو ترکمنهایی که در آسیای میانه زندگی می‌کنند، به طور تقریبی، از شمال به دریاچة آرال و فلات اُوسِت یورت، از جنوب به رودخانة گرگان و کوههای شمال خراسان و مرزهای شمالی افغانستان، از مشرق به آمودریا و از مغرب به دریای مازندران منتهی می‌شود.

تاریخچه قوم ترکمن ( زیستگاه . زبان . پوشش و... )

بعد فرهنگی قوم ترکمن

← ایلات ترکمن

قوم ترکمن از چند ایل بزرگ به نامهای آتا، آل علی (علی ایلی/ آلیلی)، اِرساری (ایرساری، ارزاری، ارسالی)، تَکَه، چاودور/ چُودُور، ساریق/ ساریک، سالور، سقر (ساقار، قره)، یمیرلی/ ایمیرلی/ یمره لی و یموت و کوکلان/ گوکلان تشکیل شده است که هرکدام شامل ده‌ها تیره و طایفة کوچک و بزرگ اند.

بعضی از ایلات ترکمن در قرون گذشته، به سبب رشد یکجانشینی و زراعت به دو گروه بزرگ چَمُور/ چومِر (زارع و دامدار و صیاد و بازرگانِ یکجانشین) و چاروا (دامدار و شترچران کوچگر) تقسیم شده بودند.

← زبان ترکمنی

زبان ترکمنی شعبه ای از ترکی اُغزی است و دو گروه اصلی دارد: گروه گویشهای قبایل بزرگ و گروه گویشهای قبایل کوچک. زبان ادبی جدید ترکمن، ترکیبی از گویشهای اصلی است. ادبیات قومی ترکمن، در قرن دوازدهم با تلاش شاعرانی نظیر نورمحمد عندلیب و دولت محمد آزادی و مخدوم قلی فراقی شکل گرفته است.

← مذهب ترکمن

ترکمنها عمدتاً حنفی مذهب‌اند و طریقت نقشبندیه در میان آن‌ها پیروان فراوانی دارد

تاریخچه قوم ترکمن ( زیستگاه . زبان . پوشش و... )

← پوشش ترکمنی

اغلب ترکمنها هنوز لباس قومی خود را می‌پوشند. زیورآلات طلایی و نقره ای از قدیم مورد توجه زنان ترکمن بوده است و ساخت اینگونه زیورآلات هنوز در میان ترکمنها رواج دارد.

← پیشه و هنر ترکمن

آنان از گذشته های دور، ابریشم بافی و نمدمالی و قالی بافی می‌کردند و قالی و نمد از تولیدات معروف ترکمنهاست این قوم در پرورش اسب مهارت فراوان داشتند و اسب ترکمن همچنان از نژادهای اصیل به شمار می‌آید. دامداری که در گذشته از مشاغل اصلی قوم ترکمن بود، امروزه جای خود را به زراعت و صنعت و تجارت داده و در بسیاری از مناطق ترکمن نشین به شغلی جانبی تبدیل شده است. تعلیم وتربیت کودکان آنها، بویژه ترکمنهای یکجانشین، از گذشته برعهدة روحانیان بوده است ترکمنها موسیقی مخصوصی دارند که با دوتار نواخته می‌شود. خوانندگان ترکمن را، که اغلب نقالان اشعار مخدوم قلی اند، «بخشی» می نامند. این واژه از مغولی وارد ترکی شده است. به رغم تحولاتِ سدة اخیر، یکی از ویژگیهای قوم ترکمن وفاداری به قبیله است. مقابر بزرگان قبایل ترکمن در جمهوری ترکمنستان همچنان زیارتگاه است

← پیشینه قوم ترکمن

تاریخ قوم ترکمن بسیار مبهم است. واژه های ترکمان، ترکمن، و تراکمه تا قرن چهارم در منابع فارسی و عربی به کار نمی‌رفت و نویسندگان مسلمان آنان را با نام «ترک» می شناختند. در فاصلة پیروزیهای قُتَیْبة بن مسلم باهلی، از ۸۶ تا ۹۶، در خراسان و ماوراءالنهر و سقوط دولت قُرلُقان مسیحیِ شهر طراز به دست امیراسماعیل سامانی در ۲۸۰، سیردریا مرز ترکان و مسلمانان بود. از اقصای فرغانه تا اسفیجاب/ اسپیجاب، قرلقها سکونت داشتند و از اسفیجاب تا رودخانة امپا و سواحل و جزایر دریای مازندران، ترکان غز می‌زیستند. قرنها پیش از اسلام، گروههایی از این اقوام، بویژه غزها، به علت آمیختگی با ایرانیان آسیای میانه و اقوام تخاری و سُغدی، با آن‌ها شباهتهای ظاهری بسیاری یافته بودند. کاشغری از تأثیرات ایرانیان بر زبان ترکان و افزایش جمعیت ایرانیان در شهرهای آنان سخن گفته، اما تاریخ آن را تعیین نکرده است. این تأثیرات پس از اسلام نیز ادامه داشت. مجاورت غزان و قرلقانِ تغییریافته با اعراب و ایرانیان مسلمان، متضمن رویدادها و تحولاتی بود که نتایج آن در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم آشکار گردید: شهر طراز به محل بازرگانی ترکان و مسلمانان تبدیل شد. غزان نومسلمان پدیدار گردیدند و دولت ترکان مسلمان قراخانی در فرغانه و ترکستان شرقی و دولت بلغارهای مسلمان ولگا به وجود آمدند.

← واژه شناسی ترکمن

واژة ترکمان نیز تقریباً از همین زمان متداول شده است. بر خلاف تصور رایج که قدیمترین کاربرد شناخته شدة این واژه را به ابوعبداللّه مقدسی و تقریباً به میانة نیمة دوم قرن چهارم نسبت می‌دهد، معروفی بلخی، شاعر فارسی زبان نیمة اول قرن چهارم و مداح امیرعبدالملک بن نوح سامانی (حک: ۳۴۳ـ۳۵۰)، در یکی از اشعارش تعبیر «نمد پاره ای ترکمانی سیاه» را آورده است. ریشة واژة ترکمان نامعلوم است. کاشغری به ترکیب ترک + من اشاره کرده است. ابوریحان بیرونی واژة ترکمان را به اعتبار جنبه اجتماعی آن برای ترکانی به کار می‌برد که مسلمان شده بودند. اما معانی برتری دهنده و تزایدی بعضی کلمات ترکی، که مرکّب از جزء مان و صورتهای دیگر آن است (مانند دیزمان : به معنای خیلی بزرگ، بزرگی؛ تومن : به معنای ده هزار)، این تلقی را به وجود آورده که واژة ترکمان با مضمونی که نشانة عظمت است، پیش از قرن چهارم و پنجم نیز متداول بوده است، هرچند فقدان این اصطلاح در نخستین مکتوبات ترکی، مانند سنگنوشته های اورخون و نیز منابع قدیمی سده های نخستین اسلامی، در صحت این فرض تردید به وجود می‌آورد.
اصطلاح ترکمان در قرون بعد شمول بیشتری یافت و بر قبایل قپچاق و خلج و قنقلی/ قانقلی و آقاجری و حتی خزرها اطلاق شد. این اصطلاح در نیمة اول قرن پنجم و هم زمان با ترکتازیهای سلاجقه در خراسان و خوارزم رواج فراوان یافت و بیهقی و گردیزی آن را برای ترکان غز به کار بردند. پیش از سلاجقه، ترکمانان دیگری در حدود ۴۲۰ از خراسان گذشته و تا آذربایجان و ارمنستان پیش رفته بودند. تقریباً در همین زمان گروههای دیگری نیز در خراسان و رشته کوههای بلخان در قلمرو غزانِ شرق دریای مازندران پراکنده شده بودند. ترکمانان عراقی نیز از غزانی بودند که پیش از سلاجقه وارد قلمرو غربی دولت غزنوی شده و مصائب فراوانی به بار آورده بودند. ترکمانان سلجوقی در ۴۲۶، پس از ناامیدی از اقامت در خوارزم و بخارا، با هفتصد سوار از آمودریا گذشتند. با پیوستن ترکمانان خوارزم و ترکمانان ساکن در رشته کوههای بلخان و دهستان به آنان، نیرویی بزرگ پدید آمد. سلطان مسعود برای کاستن از خطر آنان و به امید ممانعت ایشان از شرارتهای ترکمانان خوارزم و رشته کوههای بلخان و ترکمانان عراقی، سه تن از نوادگان سلجوق بن دقاق را با عنوان دهقان به حکومت دهستان و فسا و فراوه منصوب کرد (همان، ص ۶۱۰ـ۶۱۴، ۶۴۱، ۹۳۸ـ۹۳۹). نام غز پس از این دوران بتدریج متروک شد و اصطلاح ترکمان جای آن را گرفت. این تغییر نام شامل آن دسته از قبایل غز که در سمت راست سیردریا، از دریاچه قراگول پامیر تا ولایت جَند، سکونت داشتند نیز می‌شد. راوندی در بیان پیروزی غزان ختلان بر سلطان سنجر و قتل و غارت هولناک خراسان در ۵۴۸، آنان را «خیلی از ترکمانان» خوانده است. در قرن پنجم و ششم، ترکمانان از آمودریا عبور کردند و تا کنار دریای مدیترانه پیش رفتند و در طول پنج قرن ده‌ها دولت کوچک و بزرگ به وجود آوردند که اولین آن‌ها سلاجقة بزرگ و آخرین آن‌ها امپراتوری عثمانی بود. خوارزم و نواحی شرقی دریای مازندران بخشی از قلمرو اردوی زرّین بود و در اختیار فرزندان باتوخان ملقب به صاین خان قرار داشت. در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم، مورخان ایرانی از ترکمانان خوارزم و منقشلاغ و رشته کوههای بلخان با عناوین جدیدی، نظیر «ترکمان صاین خانی» و «ترکمان یقه» (یقه ترکمان)، یاد کرده‌اند که حاکی از تفاوت این مردم با سایر اقوام ترکمان خاورمیانه است  این اصطلاحات تا دورة قاجار متداول بود.

بعد اجتماعی و سیاسی قوم ترکمن

← فقدان دولت واحد

قوم ترکمن تا قرن اخیر وحدت و دولت واحد نداشتند. قبایل بزرگ ترکمن از قرن دهم، غالباً تابع دولتهای ایران و خانات خیوه و بخارا بودند . ظاهراً هجوم اقوام بیگانه و دشمنیهای قبیله ای تا قرن سیزدهم، موجب جابجاییهای بزرگ ترکمنها و مانع از پیدایی دولتی واحد می‌شد. ترکان نوغای در نیمة دوم قرن دهم طوایف سالور را از شبه جزیرة منقشلاغ اخراج کردند. پس از آنها، چادرنشینان قلموق/ قالموق/ کالموک به منقشلاغ حمله بردند و بسیاری از طوایف چودور و ایگدیر/ ایگدر و سونجی/ سویوناجی/ سونیاجی را به شمال قفقاز فرستادند.

 بسیاری از بازماندگان ترکمنهای منقشلاغ پس از مدتی همزیستی و همدستی با قلموقها، سرانجام تحت فشار آنان، که به تحریک و تشویق پنهانی دولت صفوی صورت می‌گرفت، به جنوب مهاجرت کردند و گروههایی از آنان تا استرآباد پیش آمدند. چند طایفه نیز به آستاراخان گریختند و از دولت روسیه درخواست حمایت کردند. در قرن سیزدهم طوایف قزاق به اوست یورت و منقشلاغ حمله کردند و بازماندگان ترکمنها را بیرون راندند. در جنوب نیز دولت صفوی با سرکوبی طوایف مهاجم ازبک و ترکمن و جلوگیری از تجاوز آنان به خراسان و استرآباد و مازندران، مانع توسعة قلمرو آنان شد. شاه عباس اول با انتقال طوایف پرجمعیت کردان چَمُشگَزَک لو به شمال خراسان و استقرار بخشیدن به آنان در مناطق بزرگ آخال و اتک، پیشروی ترکمنها و ازبکها را متوقف کرد .در اواخر دورة صفوی ، بار دیگر ازبکها و ترکمنها، به مناطق آخال و اتک رفتند و کردان را به جنوب کوههای شمالی خراسان راندند. تکه‌ها تقریباً در همین سالها در اطراف نسا مستقر شدند در نیمة قرن دوازدهم، خانات آسیای میانه و اقوام ازبک و ترکمن به اطاعت نادرشاه در آمدند، اما قتل نادر در ۱۱۶۰ و حکومت متزلزل اولاد او در خراسان برای حملة مجدد اقوام ازبک و ترکمن به خراسان فرصت مناسبی فراهم آورد. در ۱۲۰۰، شاهمرادخان، حاکم بخارا، به کمک ازبکها و ترکمنها شهر مرو را تسخیر کرد و پس از قتل بیرامعلی خان (حکمران مرو) گروه کثیری از مردم را به بخارا تبعید کرد. دولت روسیه که از زمان پترکبیر (تزار روسیه از ۱۰۹۳ تا ۱۱۳۷/ ۱۶۸۲ـ۱۷۲۵) مترصد نفوذ در آسیای میانه بود، پس از وقفه ای چهل ـ پنجاه ساله به درخواست سران بعضی قبایل ترکمن، که مخالف حکومت خیوه بودند، بار دیگر متوجه خانات آسیای میانه شد. مأموران روسی از نیمة دوم قرن دوازدهم، در حکومت بخارا نفوذ کرده و به مناصب عالی رسیده بودند؛ مثلاً، مهندس برناشوف، مربی نظامی ارتش بخارا و از فرماندهان ارتش شاهمرادخان شد. کوششهای دولت روسیه برای نفوذ در آسیای میانه پس از انعقاد معاهدة ترکمان چای (۱۲۴۳/ ۱۸۲۸) سرعت بیشتری گرفت. دولت روسیه که تعهد کرده بود ایران را در تنبیه اشرار ترکمن یاری دهد، بدون درخواست دولت ایران، ارتش خود را به خیوه فرستاد و به رغم اعتراض دولت محمدشاه قاجار، که نگران پیشروی بیش‌تر روسیه در قلمرو ایران بود، از تخلیة خیوه خودداری کرد. دولت روسیه، تا جنگ معروف گوک تپه در ۱۲۹۹/ ۱۸۸۱ و شکست نهایی قبایل تکه، بی وقفه به تصرف مناطق ترکمن نشین ادامه داد و پیروزیهای خود را، با انعقاد قرارداد مرزی آخال در همان سال، به صورت قطعی و قانونی در آورد. این اقدامات روند تدریجی پیدایی دولت واحد ترکمن، و در رأس آن تلاشهای ترکمنهای تکه، را متوقف ساخت. ترکمنهای ایران که در اوایل دورة قاجار از متحدان ایل قاجار بودند، در دورة ناصرالدین شاه (۱۲۶۴ـ۱۳۱۳) عامل بسیاری از جنگ و ستیزهای نواحی استرآباد و خراسان به شمار می‌آمدند و دامنة حملات آنان، که گاه با غارت کاروانهای مسافران همراه بود، تا طبس و قاینات و حدود میامی و مزینان کشیده می‌شد. این حملات منجر به درگیریهای نظامیان دولتی و ترکمنها در ۱۲۷۷ در حدود سرخس و مرو ــ که مرکز ترکمنها شده بود ــ گردید. به نوشته اعتمادالسلطنه  در چهل سال از سلطنت ناصرالدین شاه، دهها جنگ میان ترکمنها و حکومتهای خراسان و استرآباد صورت گرفت.

تاریخچه قوم ترکمن ( زیستگاه . زبان . پوشش و... )

← غارتگری ترکمن

صرف نظر از عواملی چون ستمگری و مطامع حکام خراسان و خوانین همسایة ترکمنها و حکام و مأموران دولتی استرآباد که وانمود می‌کردند قبایل ترکمن دشمن دولت ایران اند ، به نقل از نصیرالکتّاب)، چادرنشینی و اوضاع نامساعد معیشتی، گرایش قبایل ترکمن را به غارتگری تقویت می‌کرد. پس از تسلط دولت روسیه بر خیوه و بخارا برده فروشی در آن مناطق ممنوع شد و حملات ترکمنهای آخال و اتک به خراسان و مازندران قطع گردید، اما توسعه طلبیهای دولت روسیه در مناطق ترکمن نشین ایران متوقف نشد.روسیه پس از تعیین مرزهای قطعی اش با ایران نیز به تصرف اراضی حاصلخیز دشت ترکمن ادامه داد و از ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۵/ ۱۹۰۷ـ۱۹۱۷ چند هزار دهقان روس را در اراضی میان رودخانه های گرگان و قره سو اسکان داد پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و سقوط روسیة تزاری، جماعتهای استعماری روسی به دست ترکمنها برچیده شدند.

← مشروطه و ترکمنها

ترکمنهای ایران در انقلاب مشروطه، طرفدار محمدعلی شاه (حک: ۱۳۲۴ـ۱۳۲۷) بودند و در جنگهای میرسعداللّه خان، حاکم موروثی فندرسک و ایلخانِ دولتیِ دسته ای از قبایل ترکمن، علیه مشروطه خواهان شرکت داشتند

← تشکیل دولت ترکمنستان

دولت روسیه در زمان جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ـ ۱۹۱۸) درصدد انتقال هزاران ترکمن آخال و اتک به پشت جبهه های جنگ برآمد؛ بااینحال، مقاومت وسیع ترکمنها، سبب لشکرکشی خونین ارتش روسیه به مناطق ترکمن نشین و قتل و آوارگی هزاران ترکمن شد، به طوری که دامنة این حملات به ترکمنهای ایران رسید و ویرانیهای بسیار به همراه آورد. در ۱۳۳۶/ ۱۹۱۸، سرداران ترکمن و منشویکها و نظامیان انگلیسی دولت بلشویک ترکمنستان را بر انداختند و پس از آن‌ها دولتی روی کار آمد که تدریجاً به شعبه ای از سازمان نظامی روسهای سفید تبدیل شد.این دولت در ۱۳۳۸/۱۹۲۰ سقوط کرد و در ۱۳۰۳ ش/ ۱۹۲۴ جمهوری شوروی سوسیالیستی ترکمنستان، تأسیس گردید. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ۱۳۷۰ ش/ ۱۹۹۱، کشور ترکمنستان نیز مستقل شد و به عضویت کشورهای مستقل مشترک المنافع در آمد.

← ترکمنها در زمان رضا خان

در ایران نیز روند قهرآمیز ادغام ترکمنها در ملت و کشور ایران، پس از وقفه ای که انقلاب مشروطه و موافقت مجلس اول با حقوق سیاسی و اجتماعی ترکمنها به وجود آورد، بار دیگر در زمان رضاخان سردار سپه ادامه یافت. رضاخان در ۱۳۰۲ ش برای تثبیت اقتدار دولت مرکزی و دریافت مالیاتهای معوقه، نیروهای نظامی را روانة دشت ترکمن کرد (ادامة مقاله). جنگ بین نظامیان و ترکمنها حدود دو سال ادامه داشت و در ۱۳۰۴ ش به سود ارتش خاتمه یافت، ولی حملات ترکمنها در دورة رضاشاه (۱۳۰۴ـ۱۳۲۰ ش) باز هم ادامه یافت و بیش‌تر در ناحیة میاندشت (میان شاهرود و سبزوار ) روی می‌داد.

در همین زمانها مظالم جان محمدخان سرتیپ، فرمانده لشکر شرق، در مناطق ترکمن نشین، مانند کشتار دسته جمعی و غارت اموال، بحدی رسیده بود که رضاشاه مجبور به عزل وی شد. دشت ترکمن از آن پس به صورت اردوگاهی بزرگ در آمد و زندگی مردم تحت نظر نظامیان قرار گرفت.

در این دوره اسکان چادرنشینان ترکمن که از گذشته و به صورت طبیعی با تقسیم آنان به «چمور» و «چاروا» آغاز شده بود، شدت بیشتری گرفت و در کمتر از ده سال به پایان رسید؛ به گونه ای که در اواخر سلطنت رضاشاه، تعداد اندکی چادرنشین کوچگر در دشت ترکمن وجود داشت . همچنین در این دوره بخش وسیعی از اراضی دشت ترکمن به تملک رضاشاه در آمد؛ این تصرفات، با فراز و نشیبهایی، تا سقوط رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷ ش ادامه داشت

← ترکمنها پس از انقلاب

پس از انقلاب اسلامی، مصادرة املاک و اراضی دربار پهلوی و بزرگْمالکانِ وابستة رژیم پهلوی از سوی بعضی گروههای سیاسی در دشت ترکمن، موجب منازعاتی، بویژه در ۱۳۵۸ ش، شد این منازعات با حل شدن مسائل ارضی از سوی دولت و اقدامات گوناگون خاتمه یافت. در ۱۳۷۶ ش با جدا شدن محدودة شرقی استان مازندران و تشکیل استان گلستان، مناطق ترکمن نشین شرق مازندران در این استان قرار گرفت.


منابع

دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ترکمن (۱)»، شماره۳۴۷۳.    


منبع : ویکی فقه

شاید از نوشته‌های زیر خوشتان بیاید
نظر خود را درباره این پست بنویسید ...

منوی سریع